دکتر فضل الله صلواتی
استاد جعفری درباره اولين سفر حج واجب خود، خاطره جالبي را تعريف كردند كه شنيدني است : در اين سفر حج كه با تعدادي از دوستان و فضلا همسفر بودم ، در فرودگاه جدّه متوجه شدم تعدادي از اهالي روستايي از اطراف مراغه به علت نداشتن روحاني كاروان ، ناراحت و مضطرب هستند. از همراهان خود پوزش طلبيده، جهت انجام مناسك حج به جمع روستاييان پيوستم .
در اين سفر، بيش از ديگر سفرها لذت بردم ، چون آن ها عنوان خاصي برايم قائل نبودند و مرا به صورت دانشمند و استاد و اين چيزها نمي شناختند. آنان خيلي ساده و بي پيرايه دور من جمع مي شدند و ضمن طرح مسائل شرعي خود، از برای اطمینان، حمد و سوره خود را نيز مي خواندند. حتي براي صدا زدن من ، عنوان «شیخ» را به كار مي بردند و پيوسته دستور مي دادند: شيخ ! چنين كن و چنان كن . براي من بسيار شيرين بود كه در ميان آن ها باشم و بدون تشريفات و بي ريا، با آن ها دعا بخوانم و برخي از مسائل حج را براي آن ها بگويم .